ناریس کششه (۲۰۱۷) از اتاق درمان به مثابه زهدان ثانوی یاد می کند؛ مکانی امن که نیازهای ابتدایی مراجع به عشق، امنیت و کنجکاوی را برآورده می سازد و امکان رشد را برای وی فراهم می آورد. این زهدان ثانوی، ظرفی درمانی است که مراجع و درمانگر در آن می توانند به ترمیم زخم های نخستین زندگی – چه پیش از تولد و چه اوایل پس ازتولد- بپردازند. انعکاس و تامل می توانند مداخلات درمانگر برای کمک به مراجع باشند تا با خویشتن در رابطه برقرار کند و توانایی توجه به خود را گسترش دهد.
کشف زخم های شخصی و بنیادین، دردناک است و اغلب به احساسات شدید خشم، اندوه و واپس گرایی منجر می شود. اما وقتی فرد بتواند این پاسخ های احساسی شدید را بپذیرد و آنها را ارج نهد، مواجهه با زخم های نخستین می تواند آشکار ساز و شفابخش باشد. افشای رنج های شخصی به فرد می آموزد که با خویشتن همدردی کند و سعی کند همه عشق از دست رفته ای را که می توانست در فرایند خلق خویشتن کسب کند جبران سازد.
اینجاست که ظرف درمانی، نقشی حیاتی در پرورش حس جدیدی از خویشتن می یابد. روان درمانی می تواند به بازسازی ایگوی مراجع و فراهم ساختن آینه ای که بتواند در آن خویشتن را ببیند کمک کند. زخم های نخستین می توانند از طریق روان درمانی بازبینی، معاینه و درمان شوند.