جالب است که حتی در عصر پروزاک و زولوفت هم یکی از متداولترین راه های برخورد با افسردگی، صحبت کردن با روان درمانگر است. به نوشته ی میشل کراسلی روان شناس، افسردگی غالبا ناشی از یک “داستان نامسجم” است، یک ” روایت نارسا از خود شخص” یا “یک قصه زندگی که به انحراف رفته است”. روان درمانی به آدم های ناشاد کمک می کند تا داستان های زندگی خود را به مسیر درست بیندازند؛ در واقع به آنها داستانی می دهد که بتوانند با آن زندگی کنند. و این راه حل جواب می دهد.
بر اساس یکی از مقالاتی که چندی پیش در نشریه ی روانشناسی امریکا به چاپ رسید، مطالعات علمی حاکی از آنند که روان درمانی از راه حرف زدن به خوبی (و شاید بسیار بهتراز) روش های درمانی جدیدتر از قبیل داروهای ضد افسردگی و یا درمان های شناختی-رفتاری جواب می دهند. بنابراین روان درمانگر را می توان نوعی دکتر ویراستار به شمار آورد که به مراجعانش کمک می کند در داستان های زندگی خود به گونه ای تجدید نظر کنند که بتوانند بار دیگر نقش شخصیت های اول را بازی کنند- یقینا شخصیت های اولی که رنج می کشند و گرفتارند اما به سمت روشنایی حرکت می کنند.