در اواسط قرن ۱۶ میلادی، دانشجوی ۲۲ ساله ای به نام بوئتی که در رشته حقوق در فرانسه درس می خواند مقاله ای نوشت با نام «گفتمان بردگی داوطلبانه» که قرنها در بین دانشگاهیان می چرخید و خوانده می شد. بوئتی در این مقاله دنبال فهمیدن این بود که:
«… چطور می شود که این همه آدم، این همه روستا، این همه شهر، این همه ملتها زیر سلطه حاکم ستمگری می مانند که به جز قدرتی که خودشان به او داده اند هیچ قدرت دیگری ندارد و فقط تا جایی می تواند به آنها آسیب بزند که آنها اجازه بدهند. حقیقا وضعیت تکان دهنده ای است! با این حال چنان وضعیت رایجی است که بیش از آنکه مایه شگفتی باشد مایه تاسف است که میلیون ها انسان در بدبختی به بردگی ادامه می دهند و گردنهایشان زیر یوغ است نه به این خاطر که تعداد ظالمان و ستمگران از آنها بیشتر است بلکه صرفا به این خاطر که تحت سحر و جاذبه نام فقط یک نفر هستند که اصلا نیازی نیست از قدرتش بهراسند.»
نویسنده مقاله سه عامل را برای توضیح سیاست فرمانبرداری پیشنهاد می دهد: ۱) اینرسی فرهنگی: قدرت عادات و آداب و رسوم ۲) رضایت ساختگی، ایدئولوژی و پروپاگاندا و ۳) حمایت و پشتیبانی به گونه ای که حاکمان ستمگر خود را با کسانی که به آنها وابسته اند احاطه می کنند و آنها هم برای خودشان وابستگانی دارند.
محققان و چهره های ادبی قرن ها به این سوالات بوئتی پرداخته اند که چرا مردم خودخواسته و حتی مشتاقانه در برابر تحقیرهای فرد یا گروه قدرتمند تسلیم می شوند. درست است که مردم گاهی در برابر تجلیات ناعادلانه قدرت شورش می کنند اما استمرار بی عدالتی ، نابرابری و استثمار، مورخان را بر آن داشته به این نتیجه برسند که «شورش» صرفا یک واکنش گاه به گاه به رنج در تاریخ بشر است. نمونه های تسلیم در برابر استثمار و قدرت قطعا بیشتر از نمونه های شورش است. سوال اصلی این است که چرا مردم اینقدر پذیرای بی عدالتی اجتماعی هستند؛ سوالی که نظریه «توجیه سیستم» سعی در پاسخ دادن به آن دارد:
بر اساس نظریه توجیه سیستم، مردم از نظام های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که برای زندگی و معاش به آن وابسته اند دفاع و حمایت کرده و آنها را توجیه می کنند، به عبارت ساده مردم به حفظ وضعیت موجود حتی به قیمت منافع فردی و جمعی تمایل دارند.
نظریه «توجیه سیستم» پنج اصل دارد:
۱- مردم-اغلب به شکل ناهشیار- تمایل دارند از جنبه هایی از وضعیت موجود جامعه شامل نهادها و تمهیدات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دفاع کرده و آنها را توجیه کنند.
۲- مثل همه دیگر انگیزه های انسانی، قدرت انگیزه توجیه سیستم و ابراز آن بسته به عوامل موقعیتی و سرشتی متغیر است. انگیزه و میل به توجیه سیستم ظاهرا در مواقع زیر به طور خاص تشدید می شود: الف) نظام اجتماعی به خصوص از سوی افراد خارج از اجتماع (دیگران، غریبه ها، دشمن) مورد انتقاد قرار گیرد، تهدید شود یا به چالش کشیده شود ب) تصور و ادراک دراز مدت و اجتناب ناپذیر از آن وجود داشته باشد ج) فرد احساس ناتوانی در برابر نظام اجتماعی و مراجع قدرت آن داشته باشد یا به آنها وابسته باشد.
۳- توجیه سیستم به طور ذهنی به انگیزه های معرفتی، وجودی و ارتباطی می پردازد. یعنی نیازهای روانی موقت یا مزمن به کاهش عدم قطعیت، تهدید و اختلافات اجتماعی با افزایش میل به توجیه سیستم همراه است.
۴- توجیه سیستم کارکرد تسکین دهندگی دارد و باعث می شود مردم نسبت به وضعیت موجود احساس بهتری داشته باشند یعنی با وجود احساسات مثبت و عدم وجود احساسات منفی همراه است. این هم یکی از دلایلی است که می تواند توضیح دهد چرا محافظه کارها و راست گراها حتی در صورت عدم تفاوت در ثروت و درآمد نسبت به لیبرال ها و چپ ها بیشتر از زندگی ابراز رضایت و شادی می کنند.
۵- توجیه سیستم به طور بالقوه هزینه هایی دارد. برای اعضا گروههای محروم-و نه گروههای دارای مزایا- توجیه نظم اجتماعی موجود ممکن است به قیمت اعتماد به نفس، ارتباطات درون گروهی و سلامت جسمی و روانی تمام شود. مشکل بالقوه دیگر این است که توجیه سیستم، انگیزه تغییرات اجتماعی را کاهش می دهد.
با همه مقاومتی که توجیه سیستم در برابر ایجاد تغییرات ایجاد می کند با این حال زمانی که این تغییرات اجتناب ناپذیر و یا بسیار قریب الوقوع باشند یعنی قرار باشد به زودی به وضعیت موجود تبدیل شوند مردم تمایل بیشتری به پذیرش آنها خواهند داشت. به عنوان مثال کریستین لارین دریافت زمانی که قرار بود قانون منع سیگار کشیدن در اماکن عمومی یا استفاده از بطری های آب پلاستیکی در امریکا تصویب شود مردم بلافاصله قبل و بعد تصویب این قوانین واکنش متفاوتی داشتند به این صورت که بلافاصله بعد از تصویب، پذیرش بیشتری نسبت به آنها داشتند تا بلافاصله قبل از تصویب. عامل دیگری که باعث می شود مردم نسبت به تغییرات اجتماعی پذیرش بیشتری داشته باشند زمانی است که این تغییرات همخوان با حفظ نظام اجتماعی و ایده آلهایش معرفی شوند. به عنوان مثال زمانی که جاستین ترودو نخست وزیر کانادا می خواست سیاست جدید پذیرش مهاجران سوری را اعلام کند این تغییر را به شکل همخوان با سبک و سیاق کانادا ارائه کرد و همین مساله باعث شد کلیشه مهاجران در نگاه کانادایی ها به جهت مثبت تغییر کند.
به طور خلاصه، توجیه سیستم با مشروعیت بخشیدن به نابرابری های اقتصادی، جنسیتی و نژادی همراه است، اثر تسکین بخش موقت و هزینه های دراز مدت دارد به خصوص برای کسانی که از مزایای وضعیت موجود بهره مند نیستند. زیرکی و کیاستی انتقادی مورد نیاز است تا از قدرت وضع موجود فراتر رود و بتواند به حل بسیاری از مشکلات اجتماعی کمک کند.