روان درمانی به طور کلی به افراد کمک می کند که رفتارها، عقاید، باورها یا احساسات نامطلوبی که مایه آزار آنهاست را تغییر دهند و بدین طریق سلامت ذهن و روان خود را بهبود بخشیده و از زندگی خود احساس رضایت بیشتری داشته باشند. روان درمانی پویشی (psychodynamic psychotherapy) به طور اخص، شکلی از روانشناسی عمق نگر (depth psychology) است و تمرکز اصلی آن بر آشکار سازی محتوای ناخودآگاه افراد به منظور کاهش تنش های روانی است. رویکرد روانپویشی در مقایسه با دیگر اشکال روانشناسی عمق نگر همچنین تاکید بیشتری بر رابطه درمانی میان درمانگر و مراجع دارد.
اصول نظریه روانپویشی را دانشمند آلمانی، ارنست ویلهلم بروک در سال ۱۸۷۴ معرفی کرد که بر اساس نظریه ترمودینامیک در فیزیک شکل گرفته بود. بروک معتقد بود تمامی ارگانیسم های زنده سیستم های انرژی هستند که با اصل حفظ انرژی اداره می شوند. در همان سال زیگموند فروید که شاگرد بروک بود ساختار فیزیولوژی دینامیک یا همان پویا را که بروک معرفی کرده بود در حوزه روانکاوی خود به کار برد. این نظریه بعدها به وسیله نظریه پردازان روابط ابژه همچون ملانی کلاین و وینیکات و دیگر روانشناسانی همچون کارل یونگ، آلفرد ادلر و اتو رانک گسترش یافت. روان درمانی روانپویشی امروز شکل تکامل یافته و شاخه و برگ یافته ای از این نظریات پیشین است.
علیرغم شباهت بنیادین روان درمانی روانپویشی به روانکاوی کلاسیک فرویدی، فرایند و تکنیک های روان درمانی پویشی، نسبت به روانکاوی انعطاف پذیر تر است و مفاهیم و تکنیک های وسیع را به کارمی گیرد. همچنین در رویکرد پویشی نسبت به روانکاوی فرویدی تاکید بیشتری بر “رابطه ی درمانی” وجود دارد و درمانگر نیز نقش فعال تری به عهده می گیرد. همچنین روانپویشی، نسبت به رویکرد کلاسیک روانکاوی، طول مدت زمان درمان را نیز تعدیل کرده و مدل های فشرده و کوتاه مدت ارائه داده است.
تفاوت اصلی این رویکرد با دیگر رویکردهای درمانی این است که به جای این که “مساله محور” باشد و صرفا بر از بین بردن یا کاهش سمپتوم ها و نشانه های آزاردهنده فرد تمرکز کند، مسائل را از دیدی عمیق تر می بیند، به حل ریشه ای مشکلات می پردازد تا حاصل نهایی آن استقلال و بلوغ روانی فرد باشد. . در مجموع روان درمانی پویشی کل نگر بوده و فرایند درمان را از زوایای مختلفی پیش می برد.